Googoosh: the mermaid in the swamp

This weblog is another attempt to let Googoosh fans come together and enjoy their moments here. اين وبلاگ نلاش ديگري است تا دوستداران گوگوش را گرد هم آوريم و از لحظات لذت ببريم

Saturday, January 08, 2005

چرا گوگوش و مهرداد آسماني + تلويزيون هاي ماهواره اي = مردم ايران؟

يادش بخير، دوست مرحومم، (مهدي خان فلسفه)، كه هر چه خاك اوست، عمر آقاي «پارسيا عراقي» باشد. آن زنده ياد عادت داشت كه در محافل دوستانه در آغاز سخن، با آوردن اسم چند شاعر، فيلسوف، نقاش و بالاخره آكتور فرنگي توي دل حضّار را خالي كند و باصطلاح خودش با اين شگرد، طرف مقابل را مرعوب سازد. به اين دليل بود كه مطالعه نوشته اي تحت عنوان «گوگوش و مهرداد آسماني + تلويزيون هاي ماهواره اي = مردم ايران» به قلم آقاي پارسياخان عراقي، مرا به ياد آن مرحوم انداخت. (جوانان كانادا ـ شماره 349، 23 دسامبر 2004 ـ صفحه 48). عنوان مقاله قدري غرابت داشت و من خواستم بدانم كه چرا گوگوش و مهرداد آسماني + تلويزيون هاي ماهواره اي، مساوي مي شوند با مردم ايران؟ اين بود كه قيد دقيقه اي چند از وقت كارم را زدم و به مطالعه آن نوشته مشغول شدم و همان شگرد معهودِ «مهدي خاني» را در ابتداي آن ديدم.
پاراگراف اوّل نوشته آقاي عراقي را در زير مي آوريم:
پاراگراف اوّل
«فن بيان و متدها و اتودهاي اكتينگ و بازي گري و هنرهاي زيبا و دراماتيك همراه با بازي هاي مثال زدني در استوديوهاي بزرگ و مجهز دنيا، اتودهاي نمايشي براي انسانها مثل پرواز دوست داشتني و تا حدودي دست نيافتني بود. آنهايي كه واقعاً دستي بر آتش و هنري به معناي واقعي در اين ماجراي هنري دارند بدرستي و تمام و كمال درمي يابند كه من چه مي گويم و منظورم چيست. در اين زمانة امروزي كه هر انساني خود را هنرمند و مجري برنامه و برنامه ساز مي خواند بدون گذراندن هيچگونه كلاس و آموزش صحيح به يك باره باربارا و لاري كينگ مي شوند، حركات نمايشي مضحك و خنده داري كه تا حدودي هم گريه آور تلقي مي شود، دار و ندار اين افراد است، به جز اين چيزي در چنته ندارند.
اغواگري و اغراق هم در فن بازي و بازيگري، حركات موزون نمايش، ميميك صورت يكي ديگر از اصول بازي و بازي گريست و نقش مهمي را در اين ماجرا بازي مي كند، استلا آدلر و برتولت برشت داراي مكاتبي در همين زمينه هستند كه بازيگران مطرح دنيا نظير مارلون براندو، رابرت دونيرو، آل پاچينو، داستين هافمن و مريل استريپ همواره اين مكاتب و اصول و عقايد و قوانين آنان را مد نظر قرار داده اند و همواره از آنها الگوبرداري و متد و اتود مي زنند.»
ملاحظه مي فرمائيد كه يك آدم عادي مثل بنده (نه خواصي چون حضرت پارسيا) از خواندن اين پاراگراف چيزي دستگيرش نمي شود و نميتواند رابطة بين «فن بيان و متدها و اتودهاي اكتينگ و بازي گري و هنرهاي زيبا و دراماتيك همراه با بازي هاي مثال زدني و استوديوهاي بزرگ و مجهّز دنيا، اتودهاي نمايشي براي انسان ها مثل پرواز دوست داشتني...» را دريابد. و اين واژه ها و عبارات، بدون وقفه تا پايان پاراگراف ادامه مي يابد و نويسنده گرامي آن چه را كه خوانده يا شنيده است بدون هيچ رابطه معقولي پشت هم رديف مي كند. بنده كه به راستي از خواندن اين همه عبارات و كلمات علمي و هنري مرعوب شدم و در عين حال فهميدم كه با دانشمندي طراز نوين طرف هستم.
در پاراگراف دوّم مرقوم فرموده اند كه: «اغواگري و اغراق هم در فن بازي و بازيگري، حركات موزون نمايش، ميميك صورت يكي ديگر از اصول بازي و بازيگري است و نقش مهمي را در اين ماجرا بازي ميكند.»
به گمانم كه نويسنده گرامي با واژه هاي اغوا و اغراق كه در محاورة روزانة فارسي زبانان بسيار بكار مي روند آشنائي چنداني نداشته اند، و يا در ترجمه آن واژه ها به فارسي دچار اشتباه معنوي شده اند. در اينصورت بايد ايشان را يادآور شوم كه براي درك بهتر به فرهنگ فارسي معين، جلد اوّل مراجعه كنند تا متوجه شوند كه:
اغوا به معني از راه بردن، گمراه كردن، بيراه نمودن، و اغراق به مفهوم غرق كردن، مبالغه، افراط و گزاف گوئي است. و اين دو را با فن بازيگري چه كار؟ و استلا آدلر و برتولد برشت چه مكاتبي در اين زمينه دارند و آن چند بازيگري را كه نام برده ايد همواره در اين مكاتب چه چيزهائي را مدّ نظر داشته اند؟
اگر اين واژه ها را به اشتباه بكار نبرده ايد، لابد پنداشته ايد كه مردم اين نوشته را نمي خوانند يا شعور درك صحيح ندارند و البته اين پندار شما نادرست است. مردم ما عامي نيستند، آن چنانكه شما پنداشته ايد! شايد كسي تصور كند كه يك معلّم دارد درس هنرپيشگي و بازيگري ميدهد ولي درس خود را خوب نياموخته است.
اما اين همه چه ربطي به گوگوش، مهرداد آسماني، تلويزيون هاي ماهواره اي و بالاخره مردم ايران دارد؟
نويسنده تازه كار پس از چيدن صغرا و كبري هاي نامربوط به يكباره دستش رو مي شود و به قول معروف به (كاهدان) ميزند، آنجا كه مي نويسد:
«در يكي دو روز گذشته شاهد دروغ گوئي و اختراعهاي پي در پي در چند تلويزيون ماهواره اي بوديم، البته اين بار از نوع عجيب و غريب تر. ماجرا از آنجا شروع ميشود كه شاه ماهي ايران يا حداقل اسمي كه آنرا يدك مي كشد (كذا) يعني گوگوش وارد ماجرا مي شود.»
منظور نويسنده محترم آنستكه (... كسي كه اين لقب را يدك مي كشد) ولي بهرحال آن همه بحث و افاضه در مورد هنرپيشگي، چه ربطي به «دروغ گوئي ها و اختراع هاي پي در پي در چند تلويزيون ماهواره اي» دارد؟
مي بينيم كه چطور تدريس آنچنانيِ آن نوع «بازيگري» جاي خود را به مسئله «شاه ماهي ايران» مي دهد! كه البته قابل پيش بيني بود.
در اين بخش از نوشته مورد بحث، سياق نوشتار عيناً همان نحوة گفتار آن آقائي است كه در تلويزيون خودشان، مشغول دفاع شخصي بودند و لذا ميتوان تصور كرد كه «پرشيا عراقي» اسم مستعار همان آقا باشد. از اينجا به بعد، صحبت غالباً پيرامون مسايل شخصي و خصوصي «شاه ماهي هنر ايران» مي شود كه «او همة احترام و منزلت و خاطراتي كه مردم ايران، افغانستان، تاجيكستان و ارمنستان براي او قايل بودند را يك شبه به باد فنا داد و با بازي تصنعي و گريه هاي ساختگي، التماس هاي مثال زدني و از همه مهم تر، دادن وكالت به شخصي به نام مهرداد آسماني، همه را به تعجّب واداشت».
آقاي عزيز! شما انتظار داريد كه كسي در برابر اينهمه نامردمي و بي عدالتي كه درباره اش روا داشته اند، ساكت بنشيند و با مردمي كه مشتاق صدا و هنرش هستند گفتگو نكند و ماجراي خود را شرح ندهد! كساني با شعور مردم بازي مي كنند كه با كمال بي پروائي حقايق را وارونه جلوه ميدهند و از قضاوت مردمي كه واقعيت قضايا را مي دانند، اعتنائي ندارند. ادّعا مي كنند كه مدرك هائي در دست دارند، اما هرگز نمي توانند آن مدارك را نشان دهند، زيرا در واقع مدركي ندارند. كساني شعور مردم را دست كم مي گيرند كه بر اساس ادّعاهاي بي پايه، فضاهائي مسموم بر عليه آدم هاي بيگناه و ستم رسيده ايجاد مي كنند.
مردم به خوبي ميدانند كه اشخاص هر قدر مجرّب و دنياديده باشند باز هم ممكن است از افراد شيّادي كه سالها از طريق كلاه گذاري بر سر ديگران امرار معاش كرده اند، فريب بخورند و به دام بيفتند. منظور من افراد بخصوصي نيستند بلكه آنچه مي گويم يك امر عادي است كه هميشه و در همه جا روي ميدهد و آدمهاي به اصطلاح «زرنگ» آدمهاي ساده را به دام مي اندازند.
آقاي عزيز! شما اگر در زمينه برائت خود مداركي داريد، چرا در يك روزنامه يا مجلّه آنرا چاپ نمي كنيد تا اشخاص صاحب نظر، در مورد صحّت يا سُقم آنها نظر بدهند و جريان پايان بپذيرد؟
اگر مردم كس يا كساني را به وابستگي به اين و آن متّهم مي كنند، چه ربطي به «شاه ماهي ايران» دارد؟ اين ها شايعاتي است كه از سال ها پيش در افواه مردم پيچيده و به قضاوت نهائي مردم رسيده است و مسئله ديروز و امروز نيست.
بقيّه نوشته هاي جنابعالي همه لجن پراكني و دخالت غير اخلاقي در زندگي ديگران است صرفاً به خاطر ايجاد فضاي مسموم براي خواننده اي كه محبوبيت او در ميان مردم، ناشي از سال ها هنرنمائي براي مردم است و شما در اين زمينه هم موفق نشديد زيرا به روشني ديديد كه مردم با ميل و علاقه در كنسرت گوگوش، فقط براي ديدن او شركت كردند، در حاليكه مطمئن بودند كه آواز او را نخواهند شنيد.
با تقديم احترام
پريسا حجازي

0 Comments:

Post a Comment

<< Home