سه شنبه، 5 مهر، 1384
آخرين پرده...مانيفست
از آخرين خبر تا
مانيفست ؛
چشم جهان گشودهٍ شد ٬ کودکهای ناب متولد شدند تا به گوش های بيدار برسند . صدا بايد خودی نشان دهد ٬ ملودی بايد رنگ داشته باشد تا از هميشه آفتابی تر باشند . شاعر در کنار اقيانوس نه چندان آرام ! کودکهايی به دست آهنگساز سپرده است که هر کدام از آنها می خواهند ردای بلند مشرق زمين شوند !
«آی مَردُم، مُردَم» :
ترانه ای برای بيداری ! به تصوير کشيدنٍ « زنٍ ايرانی ٬ اهل خود ويرانی » زنی درد کشيده و رنجور . شاعر به زيبايی حسٍ زن را تبديل به فريادی بلند کرده است ٬ زنی که هيچ گونه حق فرياد ندارد ! « آينه دق کرده ٬ بس که هق هق کرده » . ملودی از ابتدا ته دل را قلقلک می دهد ! حسٍ زيبايی گرفته با صدا و ترانه ٬ کمک می کند به دردٍ زن تا تبديل شود به صدايی بلند . تا آنجايی که فرياد برآرد :
آی مَردُم، مُردَمباز هم سر خوردممُردَم از مَردِ بدِ نامَردَممن به خود نه، که به زن بد کردم
اين زن است که فرياد می کند و سکوت را بر سر نامردان می شکند . شاعر حرفٍ زنهای درد کشيده را به صدايی سپرده که خود چيزی نزديک به دو دهه مهر سکوت بر صدايش زده بودند ! به باورٍ من اين آهنگ بهترينٍ اين آلبوم است .
بر تنِ یاسِ سفیدِ سفرهجایِ قلابِ کمر می سوزدلبٍ فریادِ مرا می دوزد سیرسیرم سیر از مشت و لگدبرده دارانٍ حقیرِ مرگ بوبر سرٍ بازار عاشق می کُشندخوابٍ مخمل را بر هم می زننداین کنیزکان خواهر منند
ترانه : ۵ / آهنگ : ۵ / اجرا : ۵ / تنظيم : ۵
« نجاتم بده » :
عاشقانه های شهيار بی نظيرند ! اين بار درخواست عاشقانه ای از معشوق ٬ دلبستگی های بی وقفه شاعر و تبديل کردن واژه ها به ترانه ايی بی بدل ! اين بار هم ملودی چسبيده به ترانه ٬ بايد آرام آرام مهرداد را باور کنم ! تنظيمی روان و قابل تحسين ٬ حسٍ يک عاشق پر از غم را به زيبايی با ترانه همخوان می کند . صدای گوگوش هم که مخصوص چنين ترانه هايی است . اين کار خيلی شبيه گوگوش ديروز است ٬ گوگوشی که مردم انتظارش را دارند . ترانه اينگونه است : درخواست برای نجات ٬ نجاتی به زيبايی بودن در کنار هم ٬ هر چه که می خواهد باشد ! اما فقط کنارت باشد و حسٍ سرخوشی و سر پناهی داشته باشد .
همین نم نم غم ، کنار تو خوبهچه خالی ، چه پر ، مثل شعر تو خوبهجهان با تو سرریز و لبریز رنگهکنار تو آوارگی هم قشنگه
« نجاتم بده » را خيلی دوست دارم ٬ بعد از مدتها يک عاشقانه خوب برای عشاقان خوب .
ترانه : ۵ / آهنگ : ۵ / اجرا : ۵ / تنظيم : ۵
« عشق يعنی همه چيز » :
می رسيم به سومين آهنگ . اسم اين آهنگ با تو رنگ پيدا می کند و نور می گيرد . باز هم عشق ٬ اما اين بار می خواهد بودنش را ثابت کند . شهيار ترانه به ترانه تازه تر می شود و ترانه هايش ارتباط قوی تری نسبت به يکديگر پيدا ميکنند ٬ گويی که ترانه ها می خواهند يکدگير را کامل کنند و به حرفی بزرگ برسند . ملودی زيباست و بدجوری به ترانه ابهت می دهد . بوی قدرت و شور عشق در ملودی مهرداد نهفته است . همه چيزٍ اين آهنگ عشق است ! اجرای گوگوش هم اين را ثابت می کند .
نه، تو تنها نیستی ماهی و زورق و پارو پس چیه؟نه، تو تنها نیستی این همه ستاره پس مال کیه؟
نه،تو تنها نیستی خلوت ِ دل کده ی ِ نقاشیهنه ، تو تنها نیستی فکر ِ آزادی خود زندگیه
ملودی خوب پيش می رود همراه با ترانه ٬ اما فکر می کنم اين قسمت زياد دلچسب نشده : « حتی تبت قدٍ بامٍ تو ميشه » ٬ زمانی که « حتی تبت » خوانده می شود يک لحظه از ملودی جدا می شود و دوباره به سمت ملودی به حرکت می افتد ! چندين بار گوش کردم اما باز هم همان حسٍ اول را داشتم که به نظرم بی جهت صدای گوگوش اوج می گيرد . و همچنين قسمتی که « نه ٬ تو تنها نيستی » را فرياد می زند ٬ صدای گوگوش آن قدرت گذشته را ندارد که بتواند به راحتی فرياد بزند ! و احساس می کنم که اين فرياد به اين شکل کار را از جذابيت انداخته است .
درد بی دردی و دردی دل پیچدرد بی عشقی ما ٬ یعنی هیچمثل یک آینه ی بی جیوهخاک بی عشق جهان بی میوهنه، تو تنها نیستینه، تو تنها نیستینگو ما دو تا کمیممن و تو این همه ایمای عزیز گل ریزعشق یعنی همه چیز
ترانه : ۵ / آهنگ : ۴ / اجرا : ۴ / تنظيم : ۴
« سنگر بی سنگ » :
ترانه را خيلی پيش تر از اينها در کتاب « دريا در من » خوانده بودم . و فکر نمی کردم بعد از اين همه سال که اين ترانه در نزد شاعر بوده حالا متولد شود ! نمی دانم دليل اين تاخير تاريخی چيست ؟ شايد برخی از دوستان خرده بگيرند به شاعر و بگويند که اين ترانه بوی کهنگی می دهد ! البته شايد زياد هم بی راه نگفته باشند ! حتی خود شاعر بر اين حرف تاکيد دارد که « ترانه حافظه ٬ تقويم و روز شمار سرزمين هاست » پس اگر با اين ديد بخواهيم نگاه کنيم بايد مهر تأيد بزنيم و بگويم اين ترانه ٬ تاريخی به همراه دارد که مربوط به دو دهه پيش است ! اما از ترانه که بگذريم می رسيم به ملودی ٬ ملودی کاملا بی جان و بی روح هم دست به دست می دهد تا به اين فکر کنم که ای کاش اين ترانه در همان تاخير تاريخی جا می ماند و هرگز متولد نمی شد ! بهتر بگويم :ملودی و تنطيم ترانه را نابود کرد .
عـشــق تـو لـحـن بـد مـصـیـبـت بـار اسـتبـایـد از لـحـن بـد آهـنـگ تـو بـر می گشتمکـاش بـر می گشتم کــاش بـر می گشتم
خيلی حوصله را سر می برد ! گويی که بغض سنگينی ست در گلو !
ترانه : ۴ / آهنگ : ۲ / اجرا : ۳ / تنظيم : ۲
« خوبٍ خوب » :
اين ترانه را اولين بار چيزی نزديک به يک سال و نيم پيش در آلبوم « آغاز شيرين » « شهريار » با نام « چقد خوبه » شنيديم . اما چه شده است که شاعر اين ترانه را به صدای گوگوش سپرده است ؟ البته ما نمی توانيم برای شاعر نسخه بپيچيم که کدام ترانه را به کدام خواننده بدهد ! اما گويا شاعر به اين رويه علاقه دارد که ترانه هايش با صداهای مختلفی شنيده شوند ! يا به اجبار بر سر ترانه های او چنين پيش می آيد ! آنقدر هم نزديک نيستيم که بدانيم چی شده است ؟ اما در کل من اجرای اول را بيشتر می پسندم ٬ ملودی اجرای اول بهتر از آب درامده تا ملودی مهرداد ! شايد شنيدن اين ترانه با دو صدا و دو آهنگ متفاوت هم به جای خود موثر باشد . تغييراتی که شاعر در ترانه ايجاد کرده ٬ ترانه را خوش رنگ تر از قبل کرده است . اما در کل کار خيلی ضعيف است ! نه ٬ بايد روی حرفم بيشتر از اين تاکيد نکنم ! هنوز خيلی جا درد تا مهرداد را باور کنم ! از بهترين به بدترين رسيديم .
همین حرفی که کم شد از لب ِ من تا ترانه از تو پر باشهچقد خوبهچقد خوبه همین وزنی که گم تا دوباره عاشقانهاز تو پرباشهچقد خوبهچقد خوبه
ترانه : ۴ / آهنگ : ۳ / اجرا : ۳ / تنظيم :۳
« غزل شيشه ای » :
ترانه ايی داغ و پر از عشق . ترانه ايی که اگر اشتباره نکرده باشم همزمان با ترانه « چله نشين » متولد شده است . هر دو ترانه در شعر خوانی خودٍ شاعر ( آلبوم صدای درختٍ بی زمين ) حاضرند . اين بار هم ملودی بلای جانٍ ترانه شده است ! چه اصراری به اين سبک کار دارد آهنگساز ! اجرای ضعيف گوگوش در اين آهنگ هم بيش از اندازه خودنمايی می کند ٬ تحرير های بی جهتی که بر صدايش می دهد ترانه را از نفس انداخته است ! اصلا ملودی با ترانه راه نمی آيد . « غزل شيشه ای » بدجوری شکسته است . حيف شد !
در تو خلاصه می شوم، با تو زلال می شوم
از پَر ِ پیراهن ِ تو، پُر پَر و بال می شوم
ترانه : ۵ / آهنگ : ۲ / اجرا : ۲ / تنظيم : ۳
« آفتابی » :
ترانه ای آفتابی ! شاعر حرفهای مثبتی از آينده می زند و همه را از گذشته دور می کند . حسٍ روانشناسيٍ شاعر پررنگ تر می شود . ترانه ايی پر از اميد به سوی آفتابی ترين جای زندگی . اين بار ملودی بهتر در کنار ترانه است ٬ انگار که ملودی در حضور ترانه آفتابی شده و گرمای بيش از حدی گرفته است .
فقط کمی، کمی فقط هوايٍ تابستونی شوتا موجٍ کف زياد بياد از تشنه گیِ من و توتا می تونی آفتابی شو، پُر رنگ و زنده، داغٍ داغسبز و سفيد و سرخٍ سرخ، از چل ستون تا شاه چراغ
ترانه ی آفتابی انسان را به سوی جلو پرتاب می کند ٬ از انسانی تازه حرف می زند ٬ انسانی که قيد و بندهای درون را رها می کند و به روزهای آفتابی می رسد . اجرای زيبای گوگوش را بسيار دوست می دارم . روزگار ما به چنين ترانه هايی بيش از اندازه نياز دارند .
ترانه : ۵ / آهنگ : ۴ / اجرا : ۵ / تنظيم : ۵
« شناسنامه من » :
باز هم به « وطن » می رسيم ! به وطنی که دور است از شاعر ! تمامی مليتها و قوميتها ٬ کنار هم . هر مذهبی و هر عشقی کنار هم ! « برابری ٬ برابری » شهيار هميشه زيبا « وطن » را وصف می کند . ملودی باز هم کمی ضعيف به نظر می رسد ! و باز هم اجرای دو صدايی و حرف های هميشه تکراری !
جایِ همه تجربه هاعطرِ غریبی در هوااصالتٍ خاطره هافرصتِ آزادیِ ماپنجره ای رو به سکوتتنهاییِ کویرِ لوتدل ضربه هایِ ارگِ بمتجارتِ تن با بلم
ترانه : ۵ / آهنگ : ۳ / اجرا : ۳ / تنظيم : ۳
« مانيفست » می توانست بهترين باشد ٬ اما نشد ! هر چند که سه آهنگ اين آلبوم آنقدر خوب هستند که بشود از کنار ديگر آهنگها با کمی تخفيف گذشت ! اما انتظار می رفت حالا که مهرداد بهترينٍ خود را ساخته ٬ بهتر بتواند جواب منتقدان خود را بدهد . در کل شايد بهتر باشد که اينگونه بگويم : سه آهنگ اول آلبوم کمی اعتبار آلبوم را بالا بردند وگر نه اين آلبوم به « بدترين » تبديل می شد . « بهترين » را هنوز انتظار می کشيم !
سپاسی پز از عشق ٬ از شاعر هميشه خوش رنگ « شهيارٍ بزرگ » که هميشه ما را به چنين جشن های با شکوهی دعوت می کند . و خسته نباشيد به گوگوش و مهرداد .
چند روزی قبل از به بازار آمدن آلبوم « مانيفست » ٬ آلبوم ديگری به بازار آمد به نام « قصه ناتمام » با صدای خواننده جوانی به نام « امير » با آهنگهايی از « آندرانيک و تک آهنگی از شماعی زاده » و ترانه هايی از « شهيار قنبری ٬ مهين آبادانی ٬ مريم قاضی » که در سکوت کامل پخش شده است ! « شهيار » که در اين آلبوم ۶ ترانه دارد می توانست بهتر از اينها اين خواننده جوان را که اولين آلبوم خود را منتشر کرده ٬ حمايت کند ! به جای اين همه تبليغات بيش از حد برای « مانيفست » می توانستند « امير » را بيشتر از اينها حمايت کنند ! در حال حاضر با اينکه اين آلبوم زودتر از مانيفست منتشر شده اما هيچ کس اين آلبوم را نشنيده است ! هيچ خبری هم از اين آلبوم بر روی سايتهای اينترنتی برای فروش نيست ! از آلبوم « قصه ناتمام » بيشتر خواهم نوشت .